زمستان هم رسید... با همه ی سختی های پاییز، زمستان با اقتدار آمد... دیده ای باران را؟ زلزله و سیل را؟ وحشت و ترس را؟ یلدا و انار و حافظ و خنده هایش را؟ همه و همه رفت و باید در انتظار زمستان بود! چه قصه ای برایمان آورده ای ننه سرما؟ قصه ی هزار و یک شبت را بخوان که شب های بلندت جان میدهد برای قصه هایت! اینترنت و تلگرام و اینستاگرام میخواهم چه کار؟ قصه عایت را بخوان تا درس عبرت شود برایم! ننه سرما! زیر کُرسی ما بنشین! دلم لَک زده برای کدو پخته هایت، لبو و شلغم و آبگوشت بُزباش هایت! ننه سرما! یک کاسه حلیم مهمانمان میکنی؟
چرک نویس من
شعر نمیگویم! شعر گفتن را دوست دارم...
کاش شاعر شوم از برای دربارِ خداوندگار...