سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چرک نویس من

شعر نمیگویم! شعر گفتن را دوست دارم... کاش شاعر شوم از برای دربارِ خداوندگار...

عمو که سقا نبود، سردار کربلا بود

عموی من تو خیمه، همبازی ماها بود

عموی من یه دل داشت، قد تموم دنیا

کنار بابا جونم،  یک رنگ و بی ریا بود

وقتی عمو نیومد، دل علی سر اومد

رفتش با بابا صحرا، حرمله بی حیا بود

عموی من همیشه، دلش پیش ماها بود

وقتی که رفت بی آب، سکینه بی قرار بود

عمو که رفت پی آب، ولی دیگه نیومد

خوب میدونم عمو جون برا بابام پناه بود