با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+روزي که آمدم، گمان نميبردم اينجا اينگونه باشد... آمدم، ميروم و فراموش خواهم شد... اما تو آمدي و هميشگي بودي و خواهي بود... تو از ابتدا تا انتهايي...يا اباصالح (عج)....
+ما جان به کَفِ رهبرِ فرزانه مانيم...جان در کَفَنانِ عليِ خامنه مانيم... گر فتنه گري پيشه ي تان هست... ما خود سپرِ سيد علي از تيغ شماييم... گر خشم همه فاطميون را تو نديدي... بگشاي دو چشمت که خدا را تو نديدي... ( پريشاني هاي ذهنِ خسته)
+تا کنون از درد دندان خراب، بي قراري کرده اي؟... کاش قدر يک بي تابيِ از روي درد... ما پريشانِ نبودت ميشديم.... يا صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرج الشريف)... (پريشاني هاي ذهنِ خسته)
+خدايا! ببخشيد... فقط ببخشيد... ديگر نميدانم چه بگويم! همه ي راه ها را رفتم اما هميشه به تو رسيدم...تمام راه ها به روم ختم نميشود... تمام راه ها به تو ختم ميشود...خورشيد در امپراطوري بريتانيا هم غروب ميکند و تنها در امپراطوري توست که خورشيد هرگز غروب نميکنم... تمام حکومت ها و کشور ها روزي به وجود آمدند و روزي از بين رفتند و باز هم از بين خواهند رفت! فقط تويي که هميشه بودي و هميشه هستي. خدا! ببخشيد!
+زبان که باز کنم، از انتظارِ تو گويم... به روي پا که بمانم به سوي تو بزنم پَر... تمام چَشمِ من پُرِ از تو... به کوچه باغِ پُر از تو... بيا که بعد اين همه دوري... دلم هواي تو دارد... (پريشاني هاي ذهنِ خسته)
+آنقدر داغ که دلِ شيعه نشسته... گر عشق ظهورِ تو نباشد کمرش هيچ که از پاي، شکسته... داغِ سيلي و سر و پهلوي بشکسته ي مادر... يک داغِ دگر داغ برادر که نيامد... داغِ سر بشکسته و زهر و جگرِ پاره و خونين... تير و تن و تابوت و حسين (ع) با دلِ خونين... داغِ عليِ اکبر و اصغر... يک داغ دگر قاسم و عباس و لب تشنه ي خواهر... معجر به جفا از سرِ ناموسِ علي(ع) برده و شادند...
يک داغِ دگر کوچه و سر، نيزه و دختر به نظاره... يک داغ چهل منزل و ناموس خدا کوچه به کوچه... داغ دگرِ عمه سادات شده ساجدِ سجاده نشين با دلِ خونين...داغ دگر آن باقر و صادق.... آن جامِ زهر بنشسته ي کاظمِ خونين جگرِ ياسِ بلورين.. - چرک نويس من
. داغ دگري در دل آن شيعه نشيند.... معصومه به ديدارِ رضا (ع) آمد و جانش به لب آمد... داغ تو به دل دارد و ديدار چه دير است.... داغ دل عشاق عيان است و عيان است...(پريشاني هاي ذهن خسته) - چرک نويس من
+کاش در همسايگي ات ميماندم... رفتن و حرف نگفتن به چه کارم آيد؟... کاش در سايه ي لطف و کرمت زير ضريح... دست بر دامن مهتاب گذارم همه عمرم به سحر بسپارم... (پريشاني هاي ذهنِ خسته)
+يعقوب نييَم بس که گرفتار رخ يوسف ماهم... ايوب نييَم بس که گرفتار زر و زيور قارونِ لعينم... اي کاش خدا مُلکِ سليمان و رخ يوسف و صوتِ دل انگيز نميساخت... شايد که به دنبالِ کمال و کَرمِ يوسف زهرا بِدَويدم... (پريشاني هاي ذهنِ خسته)
+يک عمر بدنبالِ تو گشتم... صد بار گُنه کردم و اينبار گذشتم... من آمده ام بر دَرَت اي بابِ کرامت... گمراه شدم، در به درم، سوي تو آيم... (پريشاني هاي ذهنِ خسته)
+آغوش بُگشا برايم... بالِ پروازم راببين! اين آخرين توانِ من است... به تو که بِرِسم آرام ميگيرم... اما... امان از پر گشودن و نرسيدن... امان... من تمام توانم همين پرگشودن است... تو نسيم را براي همراهي ام بِوَزان... تو ابر را براي همراهي ام به حرکت در بياور... تو توان مرا ميداني... کمکم کن براي رسيدن به خودت خداي خوبم...
+يک شب به خواب ديدم آمدي، نوري... ديدم چراغي، روشنايي، بهتر بگويم شمس و مهتابي... در خواب ديدم عطر ياس و نرگست پيچيده و جان از تنم بُردَست... ديدم که نور و عطر و عشقت آسمان پُر کرد... در خواي ديدم از برايت يک دو بيتي از دلم خواندم... در خواب لبخندت شبيه نور پاشيد و دلم خوش شد... ديدم تمام حرف هايم را تو ميخواني... گر يک قلم بر کاغذي لغزد تو ميداني...
ديگر شدي مفهوم و معناي تمام واژه ها و خط نويسِ من... در خواب و بيداري شدي معشوق و محبوبم... تو ياس و نرگس، يک سبد از عطر گلهاي بهاري... يک شاخه از گلهاي سرخ از باغ مولايي - چرک نويس من
+بي خريدار شدي، بر سرِ بازار شدي... آتشي گشته و گريان دلِ صد چاک کني... يک خريدار از آن جمله که بودند نماند... يک گرفتار از اين جمله هستند نبود... بي خيالِ همه دنيا که اگر... يک نفر يار نداري دو سه صد يار شَوَم... (پريشاني هاي ذهنِ خسته)
+باز هم بي دِل و سرگشته ترينم... باز هم جمعه شد و تشنه ترينم... روزها قصدِ زيارت دارم... شب که شد خسته ز نشنيدن آن صوتِ حزينم... (پريشاني هاي ذهنِ خسته)